از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

۲۱
مرداد

جمشید پوراحمد

ورکشاپی که در سینمای خانگی به راه افتاده عاقبت به سرنوشت کتاب «روزگار رفتهآخرین سرخ‌ها» نوشته اسوتلانا الکسیویچ دچار خواهد شد؛ کتابی که برنده نوبل ادبیات شد!

***

آنچه که این روزها در سینمای خانگی روی پرده‌ ابتذال و بی‌محتوایی پخش می‌شوند،یکی از دیگری «ته‌چین» برانگیزترند!
اشتباه جبران ناپذیر این چرخه فیلمسازی که دوستان و دشمنان سازنده باید بدانند، ایننکته است که بیننده، بیمار فشارهای بی حد و مرز زندگی است، نه بیمار افکار، تفکر،اندیشه و مغز و ساده‌تر اینکه مردم با سفرشان مشکل دارند، نه با مغزشان! در ادامه به برخی از تولیدات شبکه نمایش خانگی می‌پردازم.
سریال قهوه ترک؛
بیننده این سریال حتما باید از افراد نخبه بوده و یکی از قله‌های هنری را فتح کرده باشد!
در این میانه بلبشو‌بازار نمایش خانگی، از آقای سروش صحت انتظار‌ ساخت چنینسریالی را نداشتیم؛ سریالی که هیچ تفاوتی با خزعبلات کتاب‌های آن خانم بازیگرمدعی ندارد!
در همین شبکه نمایش خانگی و روی پلتفرم‌ها، چندین مسابقه ساخته و پخش می‌شودکه بهترین آنها بدترین است و بدترینش بهترین!
ساختار و خاصیت این مسابقات عین آش سرما خوردگی ننه دایی «مادر بزرگ معروفبنده» است که شامل محتویات مانده، بیات و موجود در یخچال بود؛ بیمار بعد ازخوردن آن آش، باید یک هفته در بیمارستان بستری می‌شد!
بعد‌ از پشت سر گذاشتن این مجموعه مسابقات شلغمی سینمای خانگی به مسابقه بیسابقه «صداتو» می‌رسیم!
دو‌ قسمت اول و دوم این مسابقه را بنده به صورت کامل و با دقت دیدم. در ابتدا از تهیه کننده صداتو تمنا دارم اگر همه برنامه‌های اینچنینی از سکه‌ و از رونق افتاد، شما بازار صداتو را کساد و تعطیل نکند! اگر قحطی فیلم و سریال آمد، شما باعث قحطی صداتو نشوید!
مجری مسابقه آقای محسن کیایی بدون هیچ شک و تردیدی نسبت به «کت» فوبیا دارد! ظاهراً کت، لباس و پوششی کاملا نامتعارف است بر‌تن ایشان، چرا که در هر سی ثانیه یکبار دکمه کتش باز و بسته می‌شود!
داشتم به این فکر می‌کردم چنانچه منوچهر نوذری مجری این مسابقه بود چه اتفاقی می‌افتاد؟
منوچهر نوذری بدون حضور چهار هنرمندی که در این مسابقه به اشتباه حضور دارند و نقش حامی تنها شرکت‌کننده مسابقه را اجرا می‌کنند، یک تنه و چگونه و با چه ظرافت وزیبایی و کیفیتی برنامه را اجرا می‌کرد.
آقای کیایی چرا بعد از این دریای زیبای واژه ها، خوش تشریف آوردید؟! چرا برویمصداشو ببینیم؟!
شکل مسابقه به شما این اجازه را می‌دهد که بگوئید؛ بشنویم و ببینیم.
آقای کیایی کاش این کار‌ اجرا که پردانش، پرمخاطره، پرسشگر، خلاق، نظم پذیر و خطرپذیر است، شما تجربه و اجرا نمی‌کردید!
در مسابقه «صداتو» فرافکنی و سرکوب اطمینان و اعصاب نقش پررنگی دارد. به ویژه در شخصیت و حضور خواننده جنوبی آقای محسن شریفیان، امیرمهدی ژوله، محمد بحرانی و بانو شبنم مقدمی. بعد از اجرای هر برنامه به اظهارنظرهای غیرحرفه‌ای خود دقت بفرمائید؟!
آقایان ژوله و بحرانی و بانو مقدمی شما درجایگاه خود بهترین هستید… این بهترین را از خود و طرفدارن‌تان دریغ نفرمائید…!

  • جمشید پوراحمد
۲۱
مرداد

جمشید پوراحمد

عبدالقادر دینار‌ زئی؛ نویسنده، شاعر‌ و هنرمندی که ریشه‌اش در خاک بلوچستان تبدیل به سروی بلند قامت، زیبا و پرآوازه گشته…

در گرمای طاقت‌فرسای تیرماه، بخشدار جوان و پرتلاش پارود جناب کاظم بلوچ لاشاری، در کنار جناب سلیم کدخدا فرماندار شهرستان راسک، مردی از جنس شرافت، وجدان، معرفت و دانش، با دیگر یاران و همکاران‌شان مشغول خدمت هستند.
از جاده مرز پیرکور به طرف روستای کرایکور که به شکل ناباورانه‌ی مخاطره‌آمیز است، حرکت کردیم. اتومبیل‌هایی که دراین جاده مخروبه و غیراستاندارد و ده‌ها جاده مشابه دیگر، به سرعت در حرکت بودند، تماشای آنها مرا به یاد اتومبیل‌های گران‌قیمت خیابان فرشته، الهیه، لواسان و… انداخت که همه از مرفهین بی‌درد بلوچ هستند! و فقط برای دور و دور و خوشگذرانی دراین جاده‌های مرگ و زندگی برای به فقط لقمه نانی با هزاران خطر آنی، سوخت‌بری می‌کنند و در مواردی با سوخت‌شان، سوخته می‌شوند!
چرا؟
چون زمامداران عزیز مالک سرزمین پربرکت ایران! زمین و دریای سیستان و بلوچستان، با زنان و مردان متفاوت، مهربان، مقاوم و عاشقش را به یغما برده‌اند. اینها دادرسی ندارند و تنها به امید روزی مانده‌اند که ستاره دنباله‌دار هالی در آسمان زندگی آنها ظاهر شود!
به روستای کرایکور که در روزگار نه چندان دور، روستایی پرجمعیت بوده و امروز‌ تقریبا خالی از سکنه است به دیدار‌ عبدالقادر دینارزئی هنرمند دلسوخته، دلشکسته و تنها مانده رفتیم. او در سن هشتادسالگی و با همه سختی‌هایی که در زندگی‌اش دارد همچنان ایستاده و امیدوار است.
این هنرمند، موجودیت مادی زندگی‌اش را هزینه اعتقاد و فرهنگ غنی سیستان و بلوچستان کرده و محکم و استوار و کاملا به جا می‌گفت؛ ایرانیها فقط فارس‌زبان‌ها نیستند، ایرانی یعنی کرد، لر، فارس، ترکمن، بلوچ و ترک…
عبدالقادر دینارزئی می‌گفت؛ جدایی هر کدام و به هر دلیلی یعنی مرگ سرزمین، یعنی فروپاشی، یعنی مرز و جدایی.
می‌گفت؛ همه دیوارهای فرو ریخته را دوباره می‌توان ساخت، بجز دیوار فروپاشیده اعتماد را. می‌گفت دیوار اعتماد به یک باره ساخته نمی‌شود؛ از رفتار و عمل است که هر خشتی روی هم چیده می‌شود.
عبدالقادر دینارزئی فقط بلد بود خودش باشد، این هنرمند معتقد است مردمان بلوچ در فصل بهار آرام روی زمین قدم برمی‌دارند، چون مادر طبیعت باردار است و معتقد است که ما جزئی از طبیعت هستیم نه رئیس آنو
گفت؛ فکرهای آزار دهنده‌ام را در دفتر می‌نویسم تا ذهنم سبک شود و آرام گیرد.
عبدالقادر‌ دینازئی خالق کتاب‌های مرواردین گال، شکلین گال، گارین داستان، بلوچ راج دپتر‌گارین تاک و درد داستان است، جهت اطلاع شما خواننده عزیز، نام کتاب‌ها، قصه‌های بسیار جذاب و سروده‌های زیبای آن به زبان بلوچی است.
عبدالقادر دینارزئی همچنین در یک سریال تلویزیونی ۴۸ قسمتی شبکه هامون به نام «‌شنبل و شاهی‌»، نقش تأثیرگذاری را ایفا کرده که خود یکی از نویسندگان آن سریال هم بوده.
هنرمند عزیز جناب عبدالقادر دینارزئی محبت، سخاوت، منش و صداقت شما را در روستای دور افتاده کرایکور هرگز فراموش نخواهم کرد.
برای شما آرزوی سرافرازی و سربلندی دارم.

  • جمشید پوراحمد