جمشید پوراحمد
استاد داودی؛ به مناسبت روز کودک و یادداشت ارسالی بنده به بانی فیلم با عنوان «کودکانی که کودکیشان را دزدیده! » منتشر نشد!
منی که نام شراب از کتاب میشستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کرد
کنون که کاتب دکان میفروش شدم
فضای خلوت میخانه خرقهپوشم کرد
استاد داودی؛ نه به اندازه شما که با نوشتن هر خط و جملهای از واقعیت با خط و نشان، تهدید و در مواقعی آتش زدن مواجه هستید، اما به عنوان شاگردی که در این سالها برایم کم نگذاشتید و دستم را گرفتید و امروز خود میتوانم «هر» را از «بر» تشخیص دهم، و اینکه در شهر کم رنگ و بی رونق مطبوعات چه خبر است؟! پس گله و شکایت ندارم، اما به دلیل متفاوت بودن شما، انتظار تغییر دارم.
استاد داودی؛ چنانچه دقت کرده باشید، خداوند هم بسیار تغییر کرده! یادتان هست که آدم و حوا را فقط برای چیدن سیبی از بهشت بیرون کرد؟! اما امروز به خاطر اختلاسهای به اندازه ساختن و آبادی یک کشور، هیچ اختلاسگری را نه تنها بیرون نمیکند که حتی به این غیورمردان و زنان دزد، قدرت و امتیاز هم میدهد! در تئاتر، سینما و سینمای خانوادگی به تغییر و پیشرفتهای باور نکردنی و خارقالعاده ای دست یافتهایم!
ما که روزی در برنامههای طنز تلویزیون حتی نمیتوانستیم از لهجه و یا گفتن واژه «مرسی» استفاده کنیم و همه اینها جزو خطوط قرمز تلویزیون بود، امروز و با افتخار هر آنچه بخواهیم میگوئیم و هر سخن سخیف دیگر را بر زبان جاری میسازیم؛ دیگر نشستن پشت موتور برای بانویی دیگر لازم به قرار دادن کیف حائل نیست و مانند گوگوش که دست بر شانههای بهروز وثوقی هم می گذاشت، بازیگران هم همانطور رفتار میکنند. زن و مرد فرت و فرت سیگار میکشند، میز، پیک، شیشه مشروب و نوشیدن آن را هم که خوشبختانه بسیار داریم!
اما در زمینه قلم و نوشتن تغییری که نداشتیم هیچ، تخریب هم داشتهایم و دقیقا لهجه و مرسی خط قرمز مطبوعات شده!
استاد داودی؛ جنابعالی خود مستحضر هستید، بنده و ما نمیتوانیم یادداشت «کودکانی که کودکیشان را دزدیدند» را منتشر کنیم، اما تصاویر تمام اتفاقات در دنیای مجازی را پخش میکنیم اما با این تفاوت که ما عادلانه مینویسیم اما نانویسندهها «هر کسی از ظن خود را می نویسند!»
چشمها بیمصرف خواهند بود، مادامی که ذهنها کور باشند.
حال که میتوانیم پس از مسئولین قدردانی و تشکر هم میکنیم!!
مسئولی نوشته بود انتشار حجم بالای محتوا، عامل کندی و اختلال اینترنت کشور است! خوانندهای هم در جواب آقای مسئول نوشته بود این توجیه و دلیل درست مثل این است که بگوییم مهمترین عامل افزایش طلاق، ازدواج است!
مسئول نابغه عزیزی دیگری هم نوشته بود، دقیقا در کشور ۴۷ هزار مدرسه بدون خدمتکار داریم، اما نفرموده بودند چه تعداد مدرسه فاقد استفاده و چند فرزند گرسنه و چند معلم گرفتار و ناامید از چرخاندن چرخ زندگیشان داریم….!
دنیای وارونهای است؛ هم داریم و هم نداریم!