پاوه، شهری بدون چراغ قرمز اما با انبوهی از چراغ سبزهای معرفت
جمشید پوراحمد
آنا گاوالدا میگوید؛ از کسانی که همه چیز را محاسبه میکنند بترس و هرگز قلبت را در اختیار آنها نگذار! آنها حساب عشقی که نثار تو میکنند را نیز دارند و روزی آن را با تو تسویه خواهند کرد.
اما پاوهنشینها عشق، محبت، صفا و مهمان نوازیشان را بدون محاسبه و هیچ انتظاری تقدیم میکنند.
سفیر این مجموعه قیمتی کاک شهریار انصاری بازیگر، کارگردان و رئیس انجمن نمایش پاوه است، سفر به کرمانشاه به ویژه پاوه… سفر به ناباوریهای باورپذیر بود،
از دل واقعیتهای آشکار و پنهان این سفر سه موضوع کاملا متفاوت و بسیار جذاب برای نوشتن ذهن مرا درگیر خود کرده که بهترین تصمیم برای ارائه این مضوعات، رج زدن مطالب است.
یاداشت پیش رو از شهریار انصاری و یاداشت دوم مربوط به بازیگر جوان، جذاب، خلاق و سرشار از استعداد، خانم مدیا زردویی است که چنانچه به جای نزدیک ده سال فعالیت در انجمن نمایش پاوه… در تهران حضور میداشت، امروز بدون شک یکی از سوپراستارهای سینما بود… و یادداشت سوم آدم کشی به سبک فرهنگی است!
عزیز نسین میگوید؛ انسان فقط در قبال «گفته»هایش «مسئول» نیست، بلکه در برابر «سکوت» هایش هم« مسئولیت» دارد! و بنده نسبت به شهریار انصاری در چنین وضعیتی قرار گرفته ام،
بهترین توصیف در مورد شهریار انصاری این است که او یک گلادیاتور مرام و معرفت است… او در پاوه و طی حدود سی سال فعالیت هنری برای خود یک امپراتوری صداقت، مردمداری، انسانیت و حفظ تئاتر پاوه را بنا کرده. اکثر خانوادها سخت فرزندان دخترشان را به محیط های هنری میفرستند، ولی حضور و نام شهریار انصاری یعنی اطمینان، امنیت و خاطری آسوده، شهریار انصاری در انتهای جوانیست… اما همچنان جذاب، دوست داشتنی و با چهاردانگ صدای گوشنواز کردی.
آنچه مرا از نظر روانی نسبت به شهریار انصاری سرگردان کرده.. اینکه بر اساس یک اصل، خوشبختی به انتظارات وابسته است نه به شرایط عینی… اما شهریار انصاری وابستگیاش منحصر به فرد است، چنانچه فقط بیست درصد از جان مایه گذشتنهای مادی و معنویش را برای خود هزینه میکرد، امروز یکی از هنرپیشههای صاحب نام کشور بود،
او موجودیت زندگی خود را برای انجمن نمایش و جوانان علاقهمند بازیگری هزینه کرده، بدون هیچ حمایت و توقع و چشمداشتیی! هرگز آلترناتیو دلسوز، عاشق، متعهد، وظیفه شناس و علاقه مندتر از شهریار انصاری پیدا نخواهد شد و ظاهرا روزگارش معطوف تئاتر و سینما گردیده، شهریار انصاری در کنار فعالیتهای هنریاش، مسئول یکی از پمپهای سیانجی پاوه هم هست و به همین دلیل، دیگر فرصتهای زندگیاش را به حسرتها واگذار کرده،
محبتهای بیدریغ کاک شهریار انصاری و مدیا زردویی و از سوی دیگر؛ عشق، تعصب و ارادت قلبی خود نسبت به صحنه و نمایش… انگیزهای برای حضور یک هفتهای من در خدمت نمایشی بود که شهریار انصاری تمرین آن را با حضور مدیا زردویی و آروین کیخسروی،مسرور مهدیانی و جمعی دیگر از بازیگران در سالن ارشاد پاوه شروع کرده بود… با تمام انرژی در خدمتشان بودم.
کاریزمای بازیگری در اکثر بازیگران گروه وجود داشت… اما فلاکت دانش و عدم تجربه هم وجود داشت! آنچه که باعث امیدواری من نسبت به آینده تئاتر پاوه است، انعطاف و پذیرش یادگیری از طرف شهریار انصاری قابل تحسین است. اختلاف بزرگ در نوع نگاه و تفکر بین بنده و شهریار انصاری این است او با اینکه هیچ منافع مادی از طرف اداره ارشاد پاوه -حتی به اندازه یک حقوق ناچیز- دریافت نمیکند اما همچنان خستگیناپذیر فعالیت اش را ادامه میدهد!
او اما با این وجود موافق، حامی و پشتیبان تک تک مسئولان ارشاد کرمانشاه و پاوه است، متاسفانه منطق مبتنی بر تئوریهای ضربالمثل «بزک نمیر بهار میاد» و نسخههای بیاثری که خود شهریار انصاری برای خودش میپیچد هم نگرانکننده است!
اما خوشبختانه یک جوان به نام «آقای صفدری» با پلتفرم آگاهانه نسبت به فرهنگ و هنر به تازگی سکان اداره ارشاد کرمانشاه را به دست گرفته که حضورش باعث دلگرمی و امیدوارکننده است و چنانچه بتواند موفق به یک تغییرات اساسی شود… حال و روز اداره ارشاد خوب خواهد شد.
در پایان آنچه من از آینده شهریار انصاری میبینم. همانیست که شمس تبریزی گفت؛ دو مسیربرای رسیدن به تقدس وجود دارد؛ مسیر طولانی و دراز و اشاره به کتابها کرد. یا مسیرکوتاه… مولانا پرسید؛ «نام آن مسیر کوتاه چیست؟»
شمس گفت؛ «طریقت عشق»…
- ۰۱/۰۳/۳۰