از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

یادداشت / جمشید پوراحمد

انگیزه نوشتن یادداشت پیشرو موضوع باور نکردنی قاچاقچی انسان «جفری اپستین» است.
جفری اپستین یه قاچاقچی بزرگ انسان بوده که گفته شده بچه‌های زیر ۱۸ سال را به یک جزیره متروکه می‌برده و از سلبریتی‌ها پول می‌گرفته تا مخفیانه به این جزیره بروند و به آن بچه‌ها تجاوز کنند.
حالا بعد از حدود ۴ سال که از خودکشی و مرگ اپستین در زندان می‌گذرد، لیست مشتری‌هایش منتشر و در رسانه‌ها دست به دست می‌شود!
همانطور که ملاحظه می‎فرمائید در لیست اسم‌های اشخاصی مثل جو بایدن، باراک و میشل اوباما، بیل و هیلاری کلینتون، امینم، دی‌کاپریو، شارلیز ترون، بن افلک، جیمی کیمل، لیدی گاگا، بیل گیتس، مایلی سایرس، مدانا، جی‌زی، بیانسه، اورلاندو بلوم، کوئنتین تارانتینو، تام هنکس، استیون اسپیلبرگ، ریانا، رابرت داونی جونیور، شاهزاده چارلز، آنجلینا جولی، کیتی پری، رابرت دنیرو، الن دی‌جنرس و… خیلی‌های دیگر در لیست هستند… به غیر از ترامپ!
جالب اینکه اسم میکل آرتتا و کالوم هادسون اودوی هم توی لیست هست!
گفته‌ می‌شود تمام افراد این لیست قرار است به‌زودی دادگاهی و محاکمه  شوند!
وقتی با خواندن اسامی متاسفانه هنرمندانی که تا همین لحظه بت‌های زندگیم بودند، همزمان با هم شکستیم؛ هم بنده و هم بت‌هایم!
حال واقعیتی متفاوت و مرتبط دیگر بخوانید؛ همین چند روز پیش با دوستی که ساکن یکی از روستاهای دیلمان در منطقه سیاهکل گیلان است و خوشبختانه همیشه فاقد آنتن و اینترنت. البته آنتن های تاثیرگذار به کوری چشم دشمنان همه ایام پایدار و برقرار است(!) در قهوه‌خانه‌ای در دل جنگل توقف کردیم… مردی خیلی آشنا و هم سن و سال خود را با مرد جوانی در یک قاب بسیار عارفانه دیدم، که فاصله میانشان یک دسته گل بسیار زیبا بود، آن مرد را می‌شناختم اما باورم نمی‌‎شد و به خود گفتم؛ پوراحمد پیر شدی و دچار توهم!
از استادان صاحب نام و روزگاری از‌‌ مدیران دانشگاه بود. سالها پیش برای انتقالی فرزند یکی از دوستان نزد ایشان رفتم و از آن به بعد افتخار و سعادت دوستی مشترک ایشان نصیب بنده، منوچهر نوذری و بهمن مفید گردید و بیشتر به جزئیات زندگی، دانش و سواد فرهنگی، ادبی و هنریش پی بردیم. جلو رفتم و گفتم؛ درود آقای دکتر.
متوجه شدم که او را به جرم بی‌جرمی و حذف تمام حق و حقوقش از دانشگاه اخراج کرده‌اند!
بعد از اخراج، همسرش که مترجم دو زبان بود به سرطان‌ رنج و غصه مبتلا و به ابدیت پیوست. بعد از مرگ همسر، تنها فرزند‌ش آقای دکتر جوان روانشناس به اتفاق همسرش وارد عرصه سخت، دردناک و کشنده زندگی شدند!
و از روزگار پدر غافل مانده بود.
دکتر به دلیل هزینه گزاف معالجه همسرش زیر بار سنگین بدهی می‌ماند. موجودیت زندگیش را فروخته و مدتی در یک کتابفروشی آشنا فعالیت و اقامت داشته!
بعد از مدت کوتاهی کتابفروشی به دلیل مشکلات کلان اقتصادی به ناچار دکتر را اخراج کرده و کرکره کتابفروشی را پائین می‎‌کشد.
دکتر از تهران به دل جنگل و قهوه‌خانه می‎‌رسد. صاحب قهوه‌خانه پاسگاه محل را در جریان و بعد از تحقیق و بررسی اعلام می‌شود که حضور دکتر در قهوه‌خانه بلامانع است!
صاحب قهوه در مقابل حضور ۲۴ساعته دکتر در قهوخانه توافق می‌کند که به دکتر جای خواب، غذا و حقوقی مختصر پرداخت کند و تنها شرط دکتر این بود که صاحب قهوه‌خانه او را خوشبخت صدا کند، نه دکتر!
هفته قبل از حضور بنده در قهوه‌خانه، چند جوان دختر و پسر از خانوادهای مرفهین بی درد و تازه به دوران رسیده ساکن تهران، وارد قهوه‌خانه شده و با ادب، نزاکت، معرفت و شخصیت نداشته‌شان مشغول مصرف مواد مخدر می‎‌شوند!
صاحب قهوه‌خانه با عهدشکنی، خوشبخت را دکتر صدا می‎‌زند؛ همین امر باعث سوژه تمسخر، توهین و لودگی جوانان لاابالی به شخصیت دکتر می‎‌شود!
درگیری بین جوانان و صاحب قهوه‌خانه بالا می‎‌گیرد و صاحب قهوه‌خانه در اوج عصبانیت شخصیت واقعی دکتر را لو می‎‌دهد!
دو روز بعد تهران، یکی از دخترهای جمع متوجه می‎شود که آقای دکتر شاگرد قهوه چی‌، پدر همان دکتر روانشناسی است که نزدش می‎‌رود…
***
فهمیدم آن مرد جوانی که روبروی دکتر نشسته فرزندش بود که با دسته گل و چشم گریان و طلب عفو از پدر به دیدارش آمده بود.
تجاوز‌ به جسم، به روح، به حق و حقوق، به کرامت انسانی، به عدالت، به شرافت فرقی نمی‎کند تجاوز، تجاوز است و تاثیر و ماندگاری‌اش بر روح و روان آدمی تا آخرین لحظه زندگی باقی می‌ماند.
در تاریخ نمونه‌های فراوانی از بی‌مهری و نامهربانی داریم؛ خوانده‌ایم که آلبرت اینشتین از دانشگاه اخراج کردند ولی او فیزیک را با فرضیه‌هایش دگرگون کرد!
ونگوک در سراسر زندگیش حتی یک تابلو هم نفروخت، اما امروز آثارش میلیون‌ها دلار ارزش دارد!
اما برخوردها با بزرگان فرهنگ، ادبیات و هنر کشورمان چگونه است؟!

احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی‌ست

  • جمشید پوراحمد

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.