از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

سلبریتی‌های بازار سیداسماعیل

سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۲:۳۲ ب.ظ

یادداشت / جمشید پوراحمد
 پوشه‌ای از مدارکم را گم کردم که از بازار سید اسماعیل سر در آورد… خوشبختانه مدارک گمشده، شامل چهارعمل اصلی یعنی پاسپورت، گواهینامه، شناسنامه و کارت ملی نبود.. آقایی با لهجه شیرین ترکی هر روز یکبار تماس می‌گرفت و تهدید که اگر نیایی مدارکتو تحویل بگیری آنها را می‌فروشم!
خیلی فکر کردم تو پوشه‌ای که فقط مجوزهای ساخت مستند «فنگشویی ذهن» است، دیگه چی هست که خودم بی‌خبرم و خریدار داره؟!
خلاصه اینکه لباس رزم پوشیدم و بعد از سالها رفتم خیابان مولوی و آدرس مورد نظر تو بازار سیداسماعیل را پیدا کرده و از دکه جغور بغور فروشی سید مرتضی سر در آوردم!
سلام و احوال‌پرسی و مدارکم را طلب کردم… اما سید مرتضی به جای لهجه ترکی، لهجه غلیظ تهرانی داشت و از من خواست که بنشینم؛ یک ظرف جغور بغور جلوی من گذاشت و دقایقی بعد مرد ترک زبان هم رسید و محکم زد سر شونه من و گفت؛ چطوری گیله مرد؟!
در جوانی همیشه دلم می‌خواست وقتی پیر شدم مرا گیل‌مرد صدا کنند و رضا بازیگر جوان پوش چند تئاتر لاله‌زار خواسته من به یادش بود!
اعتیاد رضا به هروئین، شخصیت، جوانی، اعتبار و خانواده‌اش را متلاشی و او کارتن‌خواب کرد. رضا روزی برای دریافت لقمه غذایی به دکه سیدمرتضی پناه می‌آورد و بعد از گرفتن و خوردن غذا، زمین گیر محبت سیدمرتضی می‌شود و تا امروز که شریک و برادر یکدیگر هستند.
من که وقت و حوصله رفتن به بازار سیداسماعیل را‌ نداشتم، دقیقا پنج روز به غیر از شبها با رضا و سیدمرتضی زندگی کردم.
تو بازار سید اسماعیل به معنای واقعی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا می‌شود، متاسفانه اجناس سرقتی هم برای خرید و  فروش… کم نیست؛ ناهنجاری، زشتی، پلیدی، دزدی و نامردی هم که پیدا می‌شود.
اما در مقابل، واقعیت‌های معنادار و آنچه که در بیرون بازار سید اسماعیل نسلش منقرض شده بسیار کمرنگ است.
بازار سید اسماعیل نه فقط مدرسه فیلسوف الدوله دارد، بلکه دانشگاه انسانیت با رشته‌های رفاقت، عشق، معرفت و گذشت است که مدرسین خاک خورده، ریشه‌دار و اصیل زندگی بسیار دارد.
حالا مقایسه کنیم سلبریتی‌های بازار سیداسماعیل را با سلبریتی‌هایی که در رابطه با کلاهبرداری گوشی تلفن همراه، معرفی شدند!
نمی‌دانم کدام یک از ما، معنا، مفهوم و جایگاه سلبریتی را نمی‌دانیم! نمی‌دانم کدام یک از دوستان اسپانسر تبلیغاتی آقای بسیار محترم کلاهبردار، سلبریتی بودند؟!
اکثر این دوستان را باید با ذره بین دید که کجا و کی و در چه فیلم و سریالی بازی کردند؟!
یا اینکه قسم یاد کنند که مثلاً در این سریال فاقد بیننده تلویزیون بازی کرده اند!…اما آمدن نام یک هنرمند شناخته شده در میان این به اصطلاح سلبریتی، متاثرمان کرد؛ اکبر عبدی…
آقای اکبر عبدی عزیز ؛ به عنوان یک دوست قدیمی می‌گویم؛ برادر من نکن!
شاید باید یا تکثیر سلبریتی‌های بازار سیداسماعیل در سطح جامعه، جامعه هنری را هم، ساکن این بازارچه قدیمی تهران کرد!

  • جمشید پوراحمد

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.