یادداشت / جمشید پوراحمد
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل… شباهت و ساختار سریال «نون.خ» بعد از در نظر گرفتن شخصیت به یادماندنی هنری و اجتماعی سعید آقاخانی.
میگویند که برای شخص گرسنهای کلم آوردند، اولین بار بود که کلم میدید.
با خود گفت: حتما میوهای درون این برگهاست.
اولین برگش را کند تا به میوه برسد
اما زیرش به برگ دیگری رسید. و زیر آن برگ یک برگ دیگر و…
با خودش گفت: حتما میوه ی ارزشمندی است که اینگونه در لفافهاش نهادند!
گرسنگیاش افزون شد و با ولعی بیشتر برگها را کنده و دور میریخت.
وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوهای در کار نبود! آن زمان بود که دانست کلم مجموعه همین برگهاست.
این حکایت عین آخرین ساخت سریال «نون خ» است که نسبت به دیگر سریالهای قبل کنسانتره شده غیراستاندار و نسبت به تجربه و دانش سعید آقاخانی غیر قابل باور و قبول شده. ب
یننده فهیم، دلخسته و گرفتار زندگی از سعید آقاخانی انتظار چنین کار ضعیف و فاقد محتوایی را نداشت! دیدن این مجموعه و با جمع بازیگران کسلکنندهاش و حتی حمید رضا آذرنگ؛ بیننده از این بازیگر کم نظیر توقع و انتظاری بیش از این را داشت! بازیهای اگزجره و تهی از قصه، با دیالوگهای بی ارتباط و در مواردی بداهه گویی!
تلویزیون مثل شمشیر دو دم است، متاسفانه این حجم حضور در قاب تلویزیون برای اکثر بازیگران سریال «نون خ» سنگین و زیادی است، به ویژه برای کاظم نوربخش که بیننده را عصبانی کرده !
اما مهم ساختار داستان و آدرس غلط دادن به بیننده است.
از اینکه مردمان حاشیه دریا «جنوب کشور» از هر نظر بهترین و خارقالعاده هستند، ولی واقعیت این چنین نیست!
سالهاست که این مردان سختکوش سیه چرده ماهیگیر به ویژه ناخداها، برای تامین مخارج زندگیشان، نان خود را در فلاکت و بدبختی میزنند و برای گرفتن ماهی باید از صدها خطر بگذرند و تا یمن و دورتر سفر کنند!!
امیدپارم نارحت نشوند انا پیشنهاد بنده برای سعید آقاخانی عزیز این است که در پروژه های بعدی، حتماً بین بازی کردن و کارگردانی سریال، یکی را انتخاب کند.