مصائب یا مواهب؟!
خدایا چایی ریختم دو کلمه با هم حرف بزنیم، اگر میشود این دنیا را یک حمام ببر که این روزها، «خیلی کثیفه»… عقل سلیم می گوید وارد جزئیات بازگشایی مدرسهای در محله بالاشهر تهران نشویم، چون به احتمال زیاد، این مدرسه متعلق به یکی از ما بهتران است و قابل پیگیری نیست! پس بهتر است که از بی راهه برویم...؛ در بین چند هنرمند حاضر در این بازگشایی، مجری بازیگر باسوادی هم حضور داشت!! یکی از اولین قصههای تاریخ بشریت که از کردستان به قوم لر و بعد به تمام ایران رفت را این آقا، در برنامه تلویزیونی به سخره و ابتذال کشاند!! « اتل متل توتوله» / اتل = ستاره / متل = ماه / توتوله = خورشید / «بنام ستاره، ماه و خورشید میترایی» / گوی اُسن چطوره؟ / گوی = به معنای گفتن هست؛ یعنی کسی که از دانایی میگوید / اُسن = یعنی شهر کردنشین، یک شهر در ایران باستان / گوی اُسن چطوره؟ / دانای شهر شما چطوره؟ / «نه شیر داره نه پستون»، این یک ضرب المثل بود / نه شیر دارد و نه پستان، یعنی نه کوه داره نه دشت / «دمشو بُردن هندوستون»، دمش = بیماری. یعنی با حال بدش از یک راه صاف بردنش هندوستان درمانش کنند. / «یک زن کردی بستون»، میگه؛ یک بانوی کردی براش بگیرید تا حالش خوب بشه... / «نومشه بنیم عم قزی»، عم قزی = همشهری / اسم بانو رو بزاریم همشهری. رفتن زن کردی گرفتند برای دانای شهر... / «دور کلاش قرمزی»، این بانو مانند مهر مادر زمین / دور کلاهش قرمز هست... و از بزرگان آیین مهر هست / «آچین پاچین دو پاتو ورچین». آچین = بشین / پاچین = دامن یا شلوارت رو درست کن / ورچین = پاهاتو جمع کن / یعنی بنشین و ادب داشته باش. / این بانوی کرد یک انسان بزرگ است... / این شعر زیبای کودکانه متعلق به سه تا چهارهزار سال قبل است و رفته رفته تغییر کرد و سانسور و کوتاه شد. سالهاست که در این کشور فرهنگ، هنر و آموزش با تجارت عجین و سودآوری آن در بین مالکان کشور تقسیم میشود و اینکه چند کودک و نوجوان و جوان به دلیل فقر نمیتوانند به آموزش بپردازند... به خودشان مربپط است و مشکل مسئولین نیست!! مگر مملکت زبالهگرد، دستفروش، راننده اسنپ و بیکار نمیخواهد؟! تنها راه رسیدن و ماندن در این وضعیت، یک نوع خیانت آموزشی در یک انقلاب آموزشی است. استاد زن سیاهپوستی می گفت؛ «آموزش خوب یعنی ایجاد نافرمانی و نارضایتی است. من خلاقیت و مخالفت را آموزش میدهم و معمولا در جلسه اول وقتی به کلاس میروم به دانشجویان میگویم؛ من نمیتوانم انضباط و خلاقیت را آموزش بدهم، کاری که میتوانم انجام بدهم، این است که کاری را که سیستم آموزشی با شما کرده، خنثی کنم...» خلاقیت یعنی استفاده از عقل، استفاده از مغزمان. اما آموزش مانع استفاده درست از مغزمان می شود، ما از مغز اساتیدمان استفاده میکنیم، ما هرگز از خودمان نقل قول نمیکنیم و ما با آموزش، اعتماد به نفس خودمان را از دست می دهیم. زیرا اینگونه است که سیستم آموزشی به سیستم سیاسی خدمت میکند، هر سیستم سیاسی یک سیستم خاص برای کنترل ذهن دارد و بدون کنترل ذهن نمیتوانند بر آنها مسلط باشند و این یک امر جهانی است. در واقع مثل این است که ذهن خود را بپوشانیم، که ما هم پوشاندهایم…
- ۰۴/۰۸/۲۱
