از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

این دیالوگ‌ طولانی‌ زنده‌یاد خسرو شکیبایی در سریال روزی روزگاری، خاطرتان هست؟ -بلدی با زنجیر سوخت، سوخت بکنی؟! با تبر چطور؟ بلدی؟! بلدی کتیرا بگیری؟ چوپانی چطور؟ می‌تونی گله بچرونی؟ تا حالا رنگرزی کردی؟ بلدی دست و پای حیوون جابنداری؟ بلدی مشک بزنی، شیر بدوشی، دیگ بشوری، دوغ بزنی؟ بلدی رختهایت را بشوری؟ بلدی سه بار نون بخوری، پنج بار شکر خدا بگی؟ در این دورانی که مبتذل‌سازی و ابتذال‌اندیشی، سکه رایج شده باید خطاب به جناب مسعود جعفری جوزانی بگویی: بلدی فیلم فسیل، عینک قرمز، کوکتل مولوتف، خانه ارواح، دایناسور و آقای زالو بسازی؟ فیلمی که بازیگر نخست‌اش در شصت سالگی هم نقش جوان اول بازی می کند؟! بلدی‌ برای تلویزیون سریال چارخونه بسازی و بعد متحول شوی و فیلم -مثلاً- هنری مبتذل فاقد معنا و مفهوم «صبحانه با زارفه‌ها» را بسازی؟! و بعد هم ادیب و شاعر بشوی و آنها را جزیی از افتخارات در خارج از کشور بگویی؟!! من یک کلمه هم انگلیسی بلد نیستم؟! آقای ادیب شما اگر فقط یک دیپلم فرسوده داشته باشی، باید خیلی بیشتر از چهار کلمه انگلیسی بلد باشی(!) و روزی یک مهمان سلبریتی را به برنامه خود دعوت کنی، که فقط ادعای از حفظ بودن تمام غزلیات خیامش و از طرفی خواندن آهنگهای مرحوم هایده در دبی در تناقضی آشکار باشد و دریغا در این وضع اسف‌بار، نشود، فرهنگ خفته ایران زمین را بیدار کرد! جناب جوزانی؛ این سومین یادداشتی است که به بهانه سریال «پوریای ولی» می‌نویسم. چند روز پیش یادداشت طبق معمول بسیار زیبایی از جناب جبار آذین و چندی پیش یادداشت پر محتوای دیگری از استاد داودی در خصوص این پروژه ملی و فرهنگی را خواندم. جناب جوزانی؛ ما در سال‌های جنگ، همسایه‌ای داشتم که سرهنگ بازنشسته بود... جناب سرهنگ قبل از سال ۵۷ فرمانده یک پادگان مرزی کشورمان با شوروی سابق بود. سرهنگ تعریف می کرد؛ زمان بازدید از پادگان، سربازی را با کوله پشتی در بازداشگاه دیدم و از او سئوال کردم جرمت چیست؟ و سرباز بعد از عجز و لابه گفت؛ بی گناهم… سرهنگ گفت: نامت چیست سرباز؟ سرباز: اکبروف... (اوف یک پسوند روسی است که در زمان اتحاد جماهیر شوروی به نام های خانوادگی برای جنس مذکر اضافه می شد.) سرهنگ؛ پدر بیامرز، خود اوف، شش ماه حبس دارد!! جناب جوزانی؛ ساخت سریال پوریای ولی در این بازار فرهنگ کُش و پررونق ابتذال، مجازات حبس دارد! جناب جوزانی؛ ساخت فیلم‌های جاده‌های سرد و شیر سنگی، حبس دارد و داشتن سواد سینمایی هم جرمی مضاعف است! در سینمایی که گفته شده که یکی از مدیران ارشد وزارت ارشاد فرموده بودند؛ «ابتذال را بر تفکر ترجیح می‌دهیم!» انتظار اندیشه‌ورزی داشتن و پایمردی کردن برای فرهنگ و تاریخ مملکت، خیالی عبث و بیهود و چنین توقعی، جزو ممنوعیت‌هاست از دیدگاه برخی از صندلی‌نشینان، حضور کارگردان‌هایی چون امیر نادری، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، ابوالفضل جلیلی، مسعود جعفری جوزانی و ناصر تقوایی اشتباه بزرگی است!!

  • جمشید پوراحمد

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.