از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

از دیروز تا امروز

متولد مرداد ۱۳۳۳ چه زود گذشت اما پر بار و پر ماجرا و پر مخاطره گذشت وقتی فقط هجده سال داشتم و با حمایت نقی ظهوری ( پدرخوانده ) شدم نویسنده صفحه شایعات مجله جوانان توی آینه تاکسی ها دنبال پر رنگ شدن سبیلهایم بودم ، حالا با داشتن ۷۲ اثر هنری در مقام نویسنده و کارگردان شامل فیلم و تئاتر و نمایشنامه و فیلمنامه و کتاب با داشتن دکتری بارم سنگین شده اما سنگینی آن باعث آزارم نیست و باعث خوشحالی

۲۲
آبان

جمشید پوراحمد فیلمساز شناخته شده کشورمان، این بار پشت دوربین مستندی داستانی و بوم‌شناسانه قرار گرفته است؛ مجموعه «فنگ‌شویی ذهن».

jamshid pourahmad
او به همراه گروه سازنده مجموعه «فنگ‌شویی ذهن» در این مسیر، به شهرهای استان‌های مختلفی از کشورمان سفر کرده و بر اساس فیلمنامه این مجموعه، قسمت‌های مختلفی را ساخته است.
جمشید پوراحمد که سال‌ها در حوزه تئاتر ایران نیز فعالیت داشته و دارد در مجموعه «فنگ‌شویی» نگاهی بوم‌مدارانه و جامعه‌شناسانه به فرهنگ اقوام مختلف ایران دارد.
این ویژگی می‌تواند مجموعه «فنگ‌سویی» را جزو آثار قابل تاملی قرار دهد که هدف‌شان شناساندن دقیق فرهنگ و مردم جامعه‌های گوناگون این مرزوبوم است.
پوراحمد به تازگی و در ادامه تولید این مجموعه، به دیار رستم دستان رفته؛ استان سیستان و بلوچستان.
او در این باره یادداشتی را برای بانی‌فیلم نوشته که در ادامه می‌خوانید:

****

چهل و دوسال پیش سفری کوتاه به این استان داشتم و امروز هیچ اثری از آن خاطرات در سرزمین حماسه و اسطوره ، سرزمین نخل ها، آفتاب، جوانمردی، سرزمین گنج‌های پنهان و موسیقی‌های حماسه‌ای در خاوری‌ترین جای ایران به جا نمانده.
انسانهای این سرزمین در بدترین شرایط ممکن به زندگی ادامه می‌دهند و اکثر مسئولان بی‌هیچ راهکاری برای برون رفت از این وضعیت نابسامان٫ تنها دور خود می‌چرخند.
ادامه ساخت این مجموعه با هدف ارتقاء وضعیت و بهبود معیشت هموطنان این خطه از میهن عزیرمان، در زابل و با «کلپوره» کلید خورد. متاسفانه این هدف در ادامه مسیر، با عدم همکاری مسئولان مربوطه مواجه شد به صورتی که در حال حاضر این پروژه در بلاتکلیفی بسر می‌برد. این وضعیت همچنان ادامه دارد تا زمانی که مانند تجربه‌های مشابه در چند ماه گذشته، دستور از تهران صادر گردد و حکایت‌ها صورت گیرد!

بگذریم!
باید متذکر شوم که بازیگران تازه وارد به مجموعه «فنگ شویی ذهن» خدیجه معتمدی‌فر و تنها بازیگر ماندگار، نرگس اردودری هستند که خانم اردودری، در اولین قسمت این مجموعه به نام «نورچه» ایفای نقش نمود و به غیر از بازی در «کلپوره» در دو قسمت دیگر این مجموعه نیز ایفای نقش خواهد داشت.
لازم می‌دانم تاکید کنم که خانم نرگس اردودری، وکیل جوان و پرکاری‌ست که در کار بازیگری هم استعداد خاص و خارق‌العاده ای دارد.

  • جمشید پوراحمد
۱۳
آبان

جمشید پوراحمد

 

jamshid pourahmad
 
مردی با شهرت و محبوبیتی جاودانه، هنرمندی که «آرتیست» به دنیا آمد، «آرتیست» زندگی کرد و «آرتیست» هم از دنیا رفت.
این اسطوره بزرگ و ماندگار سینمای ایران تنها بازیگری بود که می‌توانست سر ِصحنه فیلمبرداری و در حضور کارگردان، به هر .دلیلی فرمان کات صادر کند و اجرا می‌شد
بعد از فردین بودند بازیگرانی چون بهروز وثوقی که می‌خواستند پا جای پای او بگذارند و بهره‌مند از قدرت، فرمان کات بدهند که .برایشان میسر نشد.
.از فردین، این نام‌آور سینما، خاطرات تلخ و شیرین فراوانی به جا مانده
ما آدم‌ها به اشتباهات جبران‌ناپذیر خود می‌گوییم تجربه! شاید شما هم در چنین شرایطی قرار گرفته باشید. در مورد فردین هم باید .گفت که اشتباه جبران ناپذیرش، ساخت فیلم ناموفق «برفراز آسمانها» در مقام تهیه‌کننده، کارگردان و بازیگر بود.
ساخت این فیلم یک شکست کامل بود؛ «برفراز آسمانها» به شکل عجیب و گسترده‌ای با عدم استقبال تماشاچیان مواجه و همین .شکست باعث شد تا فردین برای مدت کوتاهی نتواند برای بازی در فیلم‌ها، دستمزد سیصدهزار تومانی همیشگی‌اش را بگیرد.
خاطرم هست که تقی ظهوری دیگر هنرمند فقید سینمای ایران، چندین بار از فردین خواسته بود تا در اوج شهرت با سینما خداحافظی !کند، کاری که خودش به آن اعتقاد داشت و انجامش داد
فردین بعد از مدتی با دریافت
.دستمزد هشتاد هزار تومانی و درصدی از فروش فیلم، جلوی دوربین امان منطقی در «سرجوخه جبار» رفت
این فیلم مثل همیشه با استقبال تماشاچی مواجه شد اما با وجود این فردین دیگر موفق نشد برای قراردادهای بازی در فیلم‌‌ها، دستمزدی بیش از دویست هزار تومان بگیرد.
خالی از لطف نیست که یادی هم از نعمت‌الله گرجی بازیگر مهربان، ساده‌دل، صادق و دوست داشتنی داشته باشیم؛ شبی پشت صحنه نمایش «اشک‌ها و لبخندها» از گرجی پرسیدم در فیلم «مواظب کلاهت باش» مرحوم رضا میرلوحی چقدر دستمزد گرفتی؟ بعد از کمی مکث گفت: من و فردین ۲۰۶هزار تومان!
**
در همان سال‌ها، یکی از فیلمبرداران باسابقه سینما تصمیم گرفت کارگردانی کند و انتخاب اولش برای بازیگری، فردین بود. تهیه‌کننده فیلم هم رضا شیبانی (تینا فیلم).
آن فیلم در یکی از کوچه‌های ارباب جمشید و در یک حیاط قدیمی کلید خورد.
من از طرف م صفار سردبیر مجله «فیلم و هنر» برای تهیه گزارش به محل فیلمبرداری رفتم. از گروه سازنده فقط با رضا عقیلی آسیستان کارگردان دوستی و آشنایی داشتم.
فردین براساس رسمی که خود گذاشته بود، در اولین روز فیلمبرداری کل اعضای گروه را مهمان ناهار و به چلوکباب بازار دعوت می‌کرد.
در رستوران و سر میز ناهار آقای کارگردان به فردین گفت: «آقا کارکردن با شما خیلی هم سخت نیست!»»
روز سوم فیلمبرداری بود که کارگردان از فردین خواست وارد کادر دوربین شود. به او گفت: «به در خانه که می‌رسی صدای گریه کودکی را می‌شنوی و بعد از کادر خارج می‌شوی…» …و فرمان سه ، دو ، یک حرکت داد… اما فردین کات داد، کارگردان اعتراض کرد، فردین به او گفت: «من وقتی به در خانه می‌رسم این کودک چه نسبتی با من دارد که گریه می‌کند؟»
کارگردان گفت: «یک بچه است دیگه!»
فردین سوار اتومبیلش شد و به کارگردان گفت: «برو ببین این بچه کیه بعد منو خبر کن!»
روز هفتم فیلمبرداری، فردین به دفتر تینافیلم رفت و بعد از گفت‌وگو با رضا شیبانی تهیه‌کننده فیلم، کارگردان دیگری را برای ادامه کار انتخاب کرد!
همین اتفاق در فیلم «عاصی» به کارگردانی جلال مهربان هم افتاد، فیلمی که بازیگرانش ناصر ملک‌مطیعی، پوری بنایی و منوچهر وثوق بودند و در منطقه هونجان شهرستان شهرضا فیلمبرداری می‌شد. در این فیلم هم بعد از چند روز کارگردانی دیگر جای جلال مهربان را گرفت!
**
محمدعلی فردین بازیگری خلاق، باهوش و انعطاف‌پذیر بود و در عین حال در هر شرایطی دوست داشتنی.
فردین در کارنامه کاریش به غیر از فیلم‌های موسوم به کافه‌ای، فیلم‌های متفاوت بسیاری با بازی‌های متفاوت و قابل تحسین نیز دارد.
فردین نخستین شخصی بود که رسم لزوم مستقر بودن دفتر سینمایی در کوچه ارباب جمشید را (که به هالیوود ایران معروف‌ بود) کنار گذاشت!ً
این بازیگر محبوب، اولین دفتر سینمایی خود را با نام «فرودین فیلم» در خیابان هما (بلوارالیزابت سابق و کشاورز فعلی) افتتاح کرد.
بعد از شروع فعالیت فیلمسازی دفتر فرودین فیلم در بلوار کشاورز، رضا شیبانی هم دفتر تینافیلم را در همین خیابان راه‌اندازی کرد که از قضا بسیار هم پُر کار بود.
فرودین فیلم تنها یک دفتر سینمایی نبود، بلکه برای دلسوختگان و کم‌درآمدها و به ویژه سیاه لشکرها یا به روایت آن روزها، «کتک خورهای سینما» به منزله یک بانک کارگشایی بود.
به دلیل منش، انسانیت و دریا دلی محمدعلی فردین، هیچکسی دست خالی از دفترش بیرون نمی‌رفت.
فلسفه و نگاه فردین به زندگی این چنین بود که برای فردا نقشه‌های بزرگ نمی‌کشید. دلش می‌خواست با غروب آفتاب، لذت آن روز را چشیده باشد و به همین دلیل از مهمان‌های خوانده و ناخوانده‌اش، شاهانه پذیرایی می‌کرد!
فردین بدون داشتن پشتیبانی فلان وزیر و بهمان وکیل، پادشاه دولت عشق بود با یک ملت حامی و طرفدار ، چهل و چند سال پیش به اتفاق تقی ظهوری به دیدارش رفتم؛ به حقیر چند پند ماندگار داد؛ این که گاهی خودت را هرس کن، شاخه‌های اضافه‌ات را بزن، فکرت را سبک کن تا رشد کنی، جوانه بزنی و مسیر زندگیت را آن گونه که دوست داری رسم کن.
محمدعلی فردین باید جفای ما و روزگار را ببخشد...

jamshid pourahmad44

  • جمشید پوراحمد
۱۷
مهر

 

جمشید پوراحمد

 

jamshid pourahmad

 

عالیجناب قالیباف
ساعت های زندگیمان ساعت های بی قراریست ، روزگارمان سرشار از نگرانی ، استرس ، دلهره و چه کنم چه کنم گردیده ،
بارانهای ناامیدی ، یاس و ترس از امروز و فردای روزگارمان تبدیل به سیل و سونامی گشته و با تهی دستی ، فقر ، اختناق و فشار مضاعف نمی توان ایستادگی و مقاومت در مقابل زندگی کرد ، تنها امید زندگیمان نامه نوشتن به مرگ شده ، در کودکی وقتی خیلی شیطنت و نا فرمانی میکردیم پدرم میگفت تا گونی ارزونه بروید بمیرید ! ولی چه غم انگیز و درناک که امروز نه راهی برای ادامه زندگی ، نه قبر و گونی برای ارزان مردن است ، هرروز معلمی ، کارگری ، کارمندی ، پدری ، مادری ، دختری و یا پسری   درخلوتی به دلیل مشکلات روز افزون و طاقت فرسا خود را به دار می آویزد و کاملا برای دولت این اتفاقات عادی است و فقط نگران کمبود های مردم لبنان ، عراق ، سوریه هستند ۰ اعتبار و افتخار ایران و ایرانی بودنمان به یغما رفت و گرسنگی ، فحشا ، اعتیاد ، بیکاری ، بی خانمانی ، مهاجرت های قانونی و غیر قانونی ، فروش فرزند ، فروش اعضای بدن ، فروش دختران جوان ، روسپی گری که با تایلند در سبقت هستیم باعث شرمساریمان گشته ، این تراژدی های غیر انسانی و اخلاقی و مرگ آود از افتخارات دولت آقای روحانی است ، شوهای بی محتوا و در بعضی موارد وقیحانه با شومن های نابخرد ، فرصت طلب ، ناآگاه و نان به نرخ روز خور در خصوص آمار و ارقامی چون پیشرفتهای واهی ، ساخت و سازهای کاغذی ، صادرات ، بیکاری ، بهره برداری ، تبرم ، کنترل و اینکه ما در دنیا حرف اول را میزنیم و موفق در همه ی زمینه ها هستیم و در نهایت علی برکت اله !
( بزک نمیر بهار میاد ) دیگر خریدار ندارد ، رسانه ملی اگر رسانه ملی بود اجازه پخش این شوهای مبتذل را نمیداد !  عالیجناب قالیباف در اولین روز تبلیغات مجلس چهره شما چون یک سلبریتی پر ماجرا و پر حاشیه در جمع کاندیدها می درخشید ! شب در مطلبی کوتاه نوشتم یا صاحب راز به تو پناه میبرم و با عرض تبریکی به جنابعالی به عنوان ریاست  مجلس و با اشاره ای کوتاه به آنچه که در این سالها از شما دیدیم ، خواندیم و شنیدیم به ویژه فرمایشات جناب رئیس جمهور و معاون ایشان در زمان نشست تبلیغاتی ریاست جمهوری در تلویزیون !! و تسلیت به آینده تلخ و تاریک مان عرض و شدیدا مورد انتقاد و نکوهش دوستان هنری ، سیاسی و اجتماعی قرار گرفتم ۰۰۰۰۰ که ای آقا ! ما برای ریاست مجلس چند گزینه دیگر هم داریم و تو خیلی تفکراتت   منحرف و بدبینی ! خیلی طول نکشید تا افتتاحیه مجلس و در زمان سخنرانی آقای روحانی با دیدن خنده ژوکوند شما ! به خود گفتم این خنده یعنی تسویه  حسابهای شخصی که در پیشروی عالیجناب قالیباف خواهد بود و چه بسا حرفهای عنوان شده تهمت و افترا به جنابعالی باشد و اینکه زبان سرخ سر سبز میدهد برباد ، اما مهم دود غلیظ آن است که طبق معمول به چشم ملت  خواهد رفت ، عالیجناب قالیباف ما چاره ای نداریم که نسبت هایی را که به شما ابلاغ نمودند فراموش کنیم ! چون ما به داشتن آلزایمر مصلحتی عادت کرده ایم !! مجلس یازدهم با سخنرانی جنابعالی آغاز و
  مسامحه می شود مساحمه ! و در حیرت که آقای دکتر قالیباف !! نباید با دیگر بزرگان نظام که در گفتن بد منشانه و اف ای تی اف درمانده و وامانده هستند تفاوت داشته باشند ؟!
عالیجناب قالیباف پیشنهاداتی برای جنابعالی که میتواند از شما یک چهره متفاوت و دوست داشتنی و جسور و انقلابی به معنای واقعی به معرض نمایش بگذارد و محبوب دل هر ایرانی مخالف و موافق گردید و به حضور و وجودتان افتخار کنیم ۰
از معیشت شروع کنید ، سریال بی محتوا و خسته کننده و کسالت بار این روزها که از سوی مسولین در هزار قسمت پخش شده ، میشود و خواهد شد ، هرچقدر مسولین درحد لالی گا به خود فشار آورداند که به باد فتق دچار و هر چقدر زور مضاعف میزنند ! و هر چه برای مردم به نام ضعیف ، محروم و کم درآمد ( مستضعف های قدیم ) بسته های حمایتی ارسال میگردد !! ارزاق عمومی گرانتر ، گرانتر ، گرانتر و فقر ، گرسنگی و فلاکت بیشتر و بیشتر و درمقابل اختلاس و دزدی و جیب آقازاده ها برای عیش و نوش در داخل و بیرون کشور پرتر میشود ! امروز در سفره مردم عادی فقط اشک ، ناله ، نفرین و در بعضی موارد در یک خانواده پنج نفره دونان بربری ، چهار عدد تخمرغ که مادر خانواده چون روغن نداشت ظرفی را آب کرد ، روی گاز گذاشت و بعد از جوش آمدن آب ، تخمرغها را درون آب شکست و به عنوان آبگوشت تخمرغ شد یک وعده غذایی !!
قانونی در مجلس تصویب که دیگر هیچ مسولی زور معیشت نزند‌ تا فشار از مردم کاهش یابد ۰
دریای خزر را نمی فروختید ، خلیج فارس را به چینی های کثیف اجاره نمیدادید که طبق نظر  کارشناسان متخصص در عرض چهارسال گذشته به مدت چهارصدسال از دریا برداشت شده ، جنگلها را نابود نمی کردید ، آب و خاک و برق و معادن را نمی فروختید و چندیست که اخبار و مستندات واگذاری کیش و هندورابی بعد از اقتصاد چابهار به گوش میرسد ، اگر معادن به تاراج نمی رفت ، زمین خواری در حد انقراض و نابودی زمین اتفاق نمی افتاد ، نابودی  کشاورزی اتفاق نمی افتاد ، اگر خصوصی سازی در رانت و فامیل بازی و ارتباط واگذار نمی گردید !! سفره مردم غنی و پربرکت بود و هیچ نیازمندی وجود نداشت ۰ هرچند سناریوی  معیشت و دشمن فرضی نباشد ! پس !!
عالیجناب قالیباف در سیرک ( استان هرمزگان ) سال ۹۵ درحال ساخت مستند آفرین آفرینش بودم
سیریک شهری در حاشیه دریا و در اوج محرومیت و مظلومیت ، شهری فاقد امکانات رفاهی اولیه از هر نظر ، نوجوان ۱۷ ساله ای که به اتفاق خانواداش در کپر زندگی میکرد ، پدر را شدیدا تحت فشار برای خرید گوشی هوشمند و پدر به ناچار یک گوشی به اقساط برای پسر خریداری ، پسر نا آگاه و نابلد و نادان و کاملا ناخواسته با یک داعشی دو بار چت کرده بود ، بلافاصله اطلاعات سپاه اورا دستگیر و من از این همه اقتدار اطلاعات سپاه درحیرت و بدون تعارف برایم جذاب و قابل تقدیر ،  عالیجناب قالیباف حال که در سال ۹۹ هستیم و اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات به میزان چشمگیری از هر نظر قوی تر شده اند و حتی میتوانند  رفت و آمد یا کریم ها را زیر نظر بگیرند ، چگونه ممکن است این حجم عظیم ماشین احتکار شود ! چگونه از شیر مرغ تاجان آدمیزاد یا احتکار و یا قاچاق و بعد که بگیر و ببند میشود معلوم نیست به کجا و به دست کی میرسد ؟! چرا مسولین فکر میکنند با یوسف سلامی و حسینی بای ( خبرنگار ) که مردم از دیدن این دو چهره متنفر هستند این سیطره بزرگ به یغما بردن ثروت ملی توسط خودی ها را ماله کشید !! چرا قوه قضائیه و اطلاعات سپاه با واقعیتهای پنهان شده زیر پوست کشور برخورد نمیکند ؟!
عالیجناب قالیباف پیشنهادی دیگر ، قانونی در مجلس تصویب که یارانه تمام یارانه بگیرها را قطع  و در عوض بابت هر اختلاس به میزان بهره ایکه بانکهای اسلامی دریافت می نمایند ! که در مواقعی تا سقف سی در صد هم میرسد به یارانه بگیر ها پرداخت نمائید ، چون به طور میانگین هر دو ماه یک اختلاس نجومی دلاری یا ریالی صورت می پذیرد ، باور بفرمائید ظرف شش ماه یارانه بگیر ها میتوانند یک پراید ، هرچند اشتباه بزرگ مردم عادی که میگویند پراید شده ۱۳۰ ملیون که باید بگویند ۱۳۰ ملیون شده قیمت یک پراید ! خریداری و به مسافر کشی بپردازند ، قانونی دیگر تصویب و امریکا را وادار که یک کانال راه اندازی فقط برای اخبار ایران ، تا ما بتوانیم اخبار کشورمان را از امریکا ببینیم ، مگر نه اینکه تمام اخبار کشور ما اختصاص به آمریکاست ! در صورت موفقیت به قول آقای رئیس جمهور می شود برد برد !
عالیجناب قالیباف درصورت عدم موفقیت در موضوعات تقدیمی ، بیائید این پیشنهاد آخر را اجرایی نمائید
در جزیره ابو موسی تعدادی از عرب زبانهای بومی و ایرانی زندگی میکنند ، در گوشه ای از جزیره حصار برای این مردمان شریف کشیده اند  و حتی برای خود شورته بدون اسلحه هم دارند !
جنابعالی هم از قدرت خود استفاده و حصاری برای محرومین جامعه بکشید  مثلا در تهران هیچ محرومی نتواند از میدان ولیعصر به بالا در تردد باشد
عالیجناب قالیباف اگر خوشبینانه و حتی صادقانه بخواهیم فکر کنیم که ریاست مجلس اولین پست و مقام شماست و طبق فرموده های این چند مدت و اینکه انسانها قابل تغییرند
از خانه خود و یا خانه ملت شروع کنید
حقوقهای نجومی ، وام های نجومی ، امتیازات نجومی،  ماشینهای نجومی فقط بابت قیمت صندلی های مجلس به عنوان نماینده های مردم و تصویب های بدون نتبجه
عالیجناب قالیباف نه ازبابت نگرانی نوشتن این مطلب ، ولی تنها راست و صادق نظام سربازهای امام زمان هستند و تمام
اما انگیزه نوشتن این مطلب که با دیگر مطالبم تفاوتی متفاوت و چشمگیر دارد
تا اکنون دوبار با طناب آقای دکتر لاریجانی به چاه رفته ام ، یکبار در زمان ریاست شان در صدا و سیما و سال ۹۲ برای ساخت مستند آفرین آفرینش با دستور ایشان ،
آقای سید کمال طباطبایی به عنوان تهیه کننده پروژه دستشان از دنیا کوتاه گردیده
آقای ملکی مدیر دفتر مردمی مجلس و شخص مرتبط با پروژه باز نشسته شده اند
آقای دکتر علی لاریجانی تا دیروز رئیس مجلس و امروز نماینده رهبری و دست ما بر نخیل نمیرسد ،
اما اینجانب هنوز زنده و زندگیم بعد از هفت سال دور ماندن از خانه و کار شبانه روزی در سیطره ایران ( بستانکاری مادی و معنویم ) در گروی دستور جنابعالی است ، که نه تصمیم خاص می خواهد و نه باید صدای افکار را شنید
فقط باید به قول مادرم سوزنی به خود و جوالدوزی به اینجانب بزنید ، به امید نتیجه مطلوب
جمشید پوراحمد

  • جمشید پوراحمد
۰۱
مرداد

ماسک عزیز
جمشید پوراحمد 

jamshid pourahmad
باور نمیکردی که به دست توانگر چینی ها که داریم خودمان را بدون هیچ اعتراضی آماده ! حتی رسم مهمان نوازی ایرانی بودنمان را به جا ! برای آب و جارو کردن خانه بزرگ و بی همتایمان ایران عزیز و پذیرایی برای زندگی مشترک ! با پرداخت مهریه ای غیر قابل تصور به این چشم بادامیهای آشغال خور   ( برای چینی های نامحترم ! شد نه چک زدن نه چونه عروس اومد توی سرزمینمان ! ) و حتمی کمال هم نشین درما اثر خواهد کرد ! قبل از حضور چین ، فرهنگ غنی یمان کمرنگ و زیر ابر آلودگی پنهان ، حال با حضور چین به زودی فرزندانمان تقاضای فست فود سگ ، گربه ، سوسک ، مار ، عنکبوت و در مدارس زبان چینی تدریس میگردد  ( چون باید زبان شریک اقتصادی را بدانیم که مثل همیشه شراکت برد برد باشد ! فقط ماسک عزیز نمیدانم  گشت ارشاد میتواند با بد حجابی خانم های چینی برخورد نماید یا نه ؟! در هرحال ماسک عزیز تو با کوید ۱۹ چینی ها صاحب اعتبار و ما صاحب  ۰۰۰۰۰ !! گردیدی ۰ ماسک عزیز حسن بزرگ تو که نه زن هستی و نه مرد و حال نمیدانم به قول آقای حریرچی باید تورا پوشید ؟! و اینکه باید زد ؟ ماسک عزیز خیلی هم به خودت غره نشو ، قبل از حضور تو و سلبریتی شدنت ! زنان نازنین ، مظلوم ، معصوم جنوب که عشق به خاک و دریا از عشق مادریشان در سبقت است از دیروز تا امروز برقع استفاده می نمایند که چه جلوه زیبایی دارد ۰ ماسک عزیز بیا و چینی نباش !! صادق باش ، بدون ریشه و منطق سخن نگو ، واقعیت را بگو ۰۰۰۰۰۰ آیا کوید ۱۹ چندماه اول با یک ماهه گذشته جنسش فرق کرده ؟! نکند مثل برنج ، روغن ، گندم و بقول مسولین معیشت مردم که همه تقلبی به دست مصرف کننده میرسد است ؟! یا خدا وکیلی کرونا ارگانیک است ؟ (نکند مثل همیشه کوید ۱۹ تقلبی و بنجل به ما انداخته باشند ! ) ماسک عزیز تو که باید به یاد داشته باشی یاران بهداشت و درمان چگونه با صراحت و پافشاری عنوان که زدن ماسک ضروری نیست !!! اما در همان روزها ارسالش برای دوستان بیرون از کشور ضروری و واجب بود ! ولی امروز خدا را شکر برای کشور استفاده آن کاملا ضروری و مهم گشته ! ماسک عزیز انقدر ضروری که قدرت تو به اندازه کارتن تلویزیونی  ( سفرهای میتی کمان ) که میگفت من نماینده امپراطور هستم ! و پشت هیچ در بی نمی ماند ، حال ماسک عزیز توجایگاه ویژه به همان اندازه سفره های میتی کمان پیدا کردی ! زندگی بدون تو ماسک عزیز  یعنی لیلی بدون مجنون ۰
ماسک عزیز برایت آرزوی موفقیت تا بعد از صاحب راز مگر تو و جناب پروتکل به داد ما برسید

  • جمشید پوراحمد
۲۴
تیر

جمشید پوراحمد

jamshid pourahmad

فرودگاه مهربانی 
با آشیانه های جادوئیش ، روی باندهایش مملو از گلهای کاغذی رنگارنگ ، یاس سلطنتی ، رز ، مریم با پرندهای قیمتی ، بهشتی که ساختگی نیست ، متعلق است به انسانهائیکه ریشه درخاک معرفت ، محبت و عشق دارند ، این جنس آدما کیمیا شدند ، اما جای خوشبختی که هنوز نسلشان منقرض نگردیده ، سالها پیش آموزگاری ساده دل و شریف رومان کوتاهی را که خود نوشته بود به بنده تقدیم نمود۰
قصه کتاب ، عشق دخترکی زیبا با یک قلاده یوز پلنگ در یکی از ییلاقهای بکر شمال ایران ، کتاب را خواندم و برایم بسیار جذاب ، نویسنده را تحسین و سوال که داستان تخیلی است و یا ۰۰۰۰۰۰۰ ؟! گفت عین واقعیت است ، اما کسی نمی پذیرد و میگویند ساختگی است  ! حدود سی سال از خواندن کتاب میگذرد‌ ، امروز در دنیا اتفاقات تلخ و شیرین و غیر ممکنی رخ میدهد و در بعضی موارد استثنائی مثل عشق و دوستی آدما با حیوانات بسیار وحشی که ابتدایی ترین تفکر آنرا می پذیرد و دلیلش دیدن و شنیدن مکرر این اتفاقات خارق العاده است ۰ حال میخواهم از شیر زنی به نقل از یک دوست قدیمی به نام گل بانو یاد کنم که پروازهای عشق و معرفتش از همان فرودگاه انجام میگیرد و باورش برای شما خوانده عزیز سخت و شاید محال ممکن ۰ سال گذشته در اصفهان کار میکردم به ویژه روزهای غم انگیز و پرماجرای اعتراضات مردمی بعد از گرانی بنزین و فرمایش طنز و تلخ رئیس جمهور که منهم خبر نداشتم !!!!! و تصاویری کم نظیر که در قاب دوربینمان جای گرفت۰ 
 با دوست و یار قدیمی هنرمندم حسن اکلیلی در حال قدم زدن و گفتگو در  میدان نقش جهان بودم ، مردی به جلو آمد و بعد از سلام و احوال پرسی با حسن اکلیلی ،  گفت شنیدم ج پوراحمد در اصفهان فیلمبرداری دارد و تمنا دارم تلفن او را به من بدهید ! اکلیلی گفت نمیشود به جای تلفن خودش را بدهم !! ۰۰۰۰۰۰۰ یکی از دوستان نوجوانی من بود ( نخواسته که نامش را ببرم ) مرا در وسط میدان در آغوش کشید و اشگ شوق در چشمانش جاری ، اورا به هنرستان زیبا که در کنار زاینده رود است و محل اسکانم بود دعوت ۰۰۰۰ هنرمندست و صاحب نام ، اما دل شکسته از روزگار و فرهنگ موجود و ظلمی بزرگی که از طرف حکومت به او اعمال گشته ، موجودیتش را حتی درب تنها خانه اش را قفل زده اند ! اما سرحال بود و امیدوار ، و سخت مشغول نوشتن و ادامه زندگی فکر کردم او هم چون من ارادتمند مولاناست که بود و به همین دلیل با این همه مشکل حالش خوب است ، ولی حرفهای زیبا تری داشت ، میگفت هیچ چیز حتی حرکت مورچه ای از چشم کائنات دور نیست که منهم معتقد اساسی که نیست ، گفت درطول زندگی دستگیر بودم و یاور ، همه ایام نعمت سفره ام را تنها نخورم ، دربها که برویم بسته شد به خودم گفتم صاحب راز تنهایم نمی گذارد ، اما نه برادری ، نه خواهر ، نه فامیل و حتی یک دوست قدیمی نپرسید ( حالت چطوره مشت رحیم ! ) راستش منهم از کسی کمک و یاری نخواستم و حتی نگذاشتم کسی از حال و روزم با خبر شود و تنها پسرم میدانست که چه به روزمان آورده اند ! تا روزی یکی از دوستان خانواده ای را معرفی که فرزند هنرمند و متفاوتی داشت و در نشستی در خصوص رشته مورد علاقه اش به گفتگو نشستیم ، گل بانو مادری نمونه ، همسری ایده آل و دختری از جنس برلیان برای خانواده اش ، آشنایی من با این خانواده فقط به اندازه عرض خیابان چهارباغ ، ولی امروزش طول ارتباطی و دوستی ما با این خانواده به ویژه گل بانو به اندازه اتوبانی بی انتهاست ، گل بانو شد یاور ، حامی و معرفتش که سیطره ای بی انتها دارد۰
من گل بانو را ندیدم ، اما بیائید دست در دست هم دهیم و به افتخار وجود و حضور همه گل بانو ها از صاحب راز تشکر و نگذاریم نسلشان منقرض گردد  
و برایشان آرزوی بهترینها را داشته باشیم
 

  • جمشید پوراحمد
۲۲
تیر

جمشید پوراحمد

jamshid pourahmad 23

عالیجناب واعظی 
رئیس دفتر رئیس جمهور
در کودکی و نو جوانی نسل ما شرم و حیا با امروز قابل مقایسه نبود ، امروز مفهوم شرم حیا در بی حیایی مط‌لق است !
جوان و نوجوان نسل من در حاشیه دبیرستان دخترانه می ایستاد و از برادر کودکش میخواست که نامه عاشقانه ای را به  دختر مورد نظر برساند و اگر برادر کوچکی نداشت کودک واسطه ای را با قول و قرار ( خرید آدامس و یا بستنی ) می تراشید تا نامه بدست دختر مورد علاقه برسد ، شرم و حیا همه ماجرا و دست مایه نبود ، جوان باید جوانب مهم تری را در نظر میگرفت به همین دلیل بعد از داشتن شهامت و ریسک پذیری ، رعایت پروتکل حفظ شخصیت و آبرو درصورت انعکاس منفی دختر که شامل عصبانیت ، پاره کردن نامه و حتی شکایت و برخورد فیزیکی از طرف خانواده دختر را کاملا محاسبه و در نظر میگرفت ، به انضمام تناسب خانوادگی تیپ و قیافه ، پوشش لباس و میزان موجودی جیب ۰
دیروز وقتی شما را دیدم که به جای رئیس جمهور و معاون و سخنگو ، جلوی دوربین آمدید و از کذب بودن واگذاری جزایر به چین فرمودید !! مرا به یاد همان نامه های عاشقانه روزگار خویش انداخت ۰ این چند مین بار است که بزرگان نامه بدست رئیس دفتر میدهند ( فقط از قول قرارتان بی خبرم ) جای تاسف !! با این تفاوت که نامه عاشقانه ای در کار نیست ، نامه ای از جنس   خیانت ، ناباوری و طبق معمول با نقل ضعیف و ابتدایی شما در عنوان موارد ، در این اتفاق محال ممکنی که به دست توانگر دولت ممکن گردیده ۰ جناب واعظی وقتی شما از شفاف سازی صحبت میکنید تن تک تک ایرانیهای وطن پرست و عاشق خاک می لرزد ، دولت در شفاف سازی ید طولایی دارد !! وقتی صحبت از برد برد میکنید  یعنی باخت مطلق به اندازه قیمت خاک کشور ، در هشت سال جنگ هزاران جوان جان دادند ،  دست و پا دادند ، چه کودکانی که یتیم و بی سرپرست شدند ، چه آشیانه هایی که خراب و ویران گردید تا یک وجب خاک ندهند ، سالها آب و خاک مان را در پنهان فروختید و امروز به راحتی فروش ارث پدری در چهارچوب سیاست می فروشید !!
تا نباشد چیزیکه مردم نگویند چیزها ۰
خیلی دلم میخواهد بدانم جنابعالی و دیگر یاران رئیس جمهور بعد از پایان دوره کجا هستید و چه خواهید کرد ؟

  • جمشید پوراحمد
۲۰
تیر

نریمان پوراحمد 

پوراحمد
سنفونی زندگیش را زیباتر از سنفونی ریچارد کلایدرمن ساخت و اجرا کرد
کودکی تلخی را پشت سر گذاشت ، با چند مشکل اساسی به دنیا آمد و اولین معضل مادری بود که شایستگی مادری نداشت به  ویژه حقیر بودنش برای ایفای نقش مادری برای نریمان ۰ درد مضاعف نریمان فید شدن مادر از زندگیش در زمانیکه کودکی مطلق بود ۰ برای ما باعث خوشبختی و برای نریمان یک سون آمی ویرانگر ۰   
آنچه را می نویسم احساسی نیست و فقط به زندگی نریمان مربوط نمی شود ۰  اینکه میگویند گرگ زاده گرگ میشود و یا فلانی شیطان و دیو زائیده است و ازش دوری کنید ! باوری غلط و غیر علمی است ۰ امروز تک تک ما به چشم دیده ایم روابط احساسی و عاطفی وحشی ترین حیوانات با انسانها و یا دوستی و عشق مشابه در مواردی بین خود حیوانات ۰
نریمان از همان کودکی پارادوکس متعارفی را در زندگی اتخاذ نمود ، اما به یاری نیما برادری که فقط سه دقیقه از او بزرگتر است ، ولی همین سه دقیقه در باور نریمان نیما را یک گلادیاتورشکست ناپذیر میدید و نیما برایش چون دماوند حامی و قدرتمند بود به انضمام  وابسته و همبسته بودنشان در برادری ۰ شخصیت پردازی ، تغییر، و در واقع انقلاب در کلیات نریمان وابسته ، سرکش و عاصی به دست توانگر خواهرش  نگار صورت پذیرفت ، اما به قیمت ازجان مایه گذاشتن ، نادیده گرفتن کودکیش ، چون تفاوت سنی نریمان با نگار فقط پنج سال است ، نگار، جای مادر نشست و عشق ، مهر را در اوج انعطاف و صبوری به نریمان تزریق نمود ۰ در واقع نگار شیرین های کودکیش را تقدیم تلخی شرایط زندگی نمود ۰ دقیقا یکسال سخترین و غم انگیز ترین روزهای مادی و معنوی  زندگی را پشت سر گذاشتیم ۰ روزهای خوشبختی برای همه ما به خصوص نریمان با حضور پر رنگ فرشته ای مهربان ( خانم سیمین کلانتری ) که برای نریمان بدون هیچ چشم داشتی  صادقانه و بی ریا نقش مادری دلسوز و مهربان را ایفا نمود و نریمان در کنار سیمین هرروز بهتر از دیروز  ( خانم سیمین کلانتری هرکجا هستی برایت آرزوی سلامتی و خوشبختی در کنار همسر و احتمالا فرزندان را دارم ) نریمان در کوتاه ترین زمان با دوستداران و حامیانش به اوج قدرت و مهربانی رسید ، انقدر که خودش مهربانی را تجارت میکرد ، منوچهر پوراحمد عمویش ، منوچهرنوذری ، بهمن مفید ، مرتضی عقیلی ، ایرج نوذری ، مهران امامیه و ۰۰۰۰۰۰ عمو خوانده هایش و سفیر همه حامیانش مادر بزرگش پروین دخت یزدانیان چون الماس می درخشید ، مادر بزرگ خانه و زندگیش را در اصفهان رها و با حضورش خانه ای پر مهر ساخت و شاید بخشی از فداکاریهای نگار جبران گردید ۰ نریمان زیر چتر حمایت حامیانش ، خواهرش ، برادرش و مادر بزرگش مالک کارخانه بزرگ زندگی گردید ۰ سالها صدای خنده خانه ما به کهکشان رسید و به یادگار ماند
زندگی مشرک با نریمان در کیش و از سال ۹۲ با پروژه مستند آفرین آفرینش پای دوست داشتنی برای بچه های گروه ، که امروز جایش خالیست ، نریمان به اندازه مارکوپو سفر داشته و امروز در بازار هنر صاحب دکه ای پر رونق  
نریمان سفالگر و نوازنده دف ، به عنوان پدر و دوست برایش بهترینها را آرزو دارم 

جمشید پوراحمد
جمشید پوراحمد

  • جمشید پوراحمد
۲۵
خرداد

بهمن مفید 

 

jamshid pourahmad
ساغر شکسته 
مجموعه زندگی به اندازه یک وزارتخانه قدر زیر مجموعه دارد و چنانچه در تمام موارد مهندسی شده اقدام نمائیم غیر ممکن است در روزگار زندگی با مشکل و معضل و نارسایی مواجه گردیم ، اما یادتان باشد که فقط عنوان مهندسی زندگی کار برد و اثری ندارد ، دقیقا عین خلبانی که مدرک خلبانیش جعلی و فقط به اندازه یک مسافر از پرواز مطلع باشد !
برای فرزند آوری اگر مهندسی آنرا بدانیم محال است فرزندی از هر نظر معلول و ناتوان به دنیا بیاید که بعد بخواهیم کوتاهی و عدم آگاهی خود را گردن خداوند و حکمت او بیندازیم ۰
پدر و مادر بهمن مفید مهندسی شده صاحب چند فرزند و یکی از دیگری برتر و شایسته تر ، مرحوم مفید ( پدر ) از هنرمندان و بنیان گزاران تاتر ایران و با تحصیلات و دانش عالیه ، مادر گرامی بهمن مفید مدیری لایق و از بی نظیر ها و نابغه های فرهنگ و آموزش کشور بودند و چه شاگردان برجسته و شایسته ای را تحویل جامعه دادند ۰ دو برادرهنرمند بهمن مفید که نیازی به معرفی ندارند ،  اما در جمع خانواده بهمن مفید ، گرد آفرین مفید که از هر نظر بی بدیل و خارق العاده ، بانویی بایک شخصیت جذاب و استثنایی ، گرد آفرین مفید در یک دوره ۲۰ ساله مدیریت بهشت زهرا را داشت و دختر هنرمندش خانم هنگامه مفید است ۰
بهمن خان مفید به غیر از بازیهای درخشان و ماندگارش در سینمای ایران  شاهنامه خوان قابلی است ، بهمن مفید حکیم و گیاه شناس است که کمتر کسی از این موضوع باخبر است ۰ چشم که باز کردم زنده یاد مادرم پروین دخت یزدانیان را سر جاده دیدم و همین جا لازم میدانم بگویم مادرم در اولویت زندگیش انسانیت بود و بعد مسلمانی ۰
بهمن مفید از مادرم سجاده خواست و مادرم در نا باوری سجاده به او داد و از آن روز به بعد بهمن مفید وقتی به نماز می ایستاد مادرم در گوشه ای آوای نماز خواندنش را می شنید و لذت می برد و انرژی میگرفت و روزی به بهمن مفید گفت هیج وقت نمی دانستم که صدای زیبا چه تاثیر زیبا و روح بخشی میتواند روی انسان بگذارد مثل صدای اذان موذن زاده ،  بهمن مفید عارف و انسانی به تمام معنا ، مهربان و دوست داشتنی است ، اما به قول مادرم گل بی عیب خداست ، 
بهمن مفید با ورودش به ایران یک خانواده شدیم و چه دو سال خاطر انگیزی  بجا ماند ، دوسال حتی نگذاشتم برای یکبار بهمن مفید با تاکسی و آژانس نزد خانواداش برود ، چون میدانستم بهمن نه گفتن بلد نیست و شخصیت ساده و باور پذیرش به سرعت  باعث تخریب او خواهد شد ، چون بیست سال پیش کجا ، امروز کجا ! 
بهمن عزیز دوست و برادر عزیزم اگر اداره تاتر اجازه میداد که گربه و کالسکه چی را بروی صحنه ببریم ، چندی پیش تو هنرمند بزرگ و عزیز را در ویدیویی نمی دیدم که روی  کنده ای در کنار آتشی و گروهی هم دورت حلقه زده باشند و از تو بخواهند قیصر را برایشان اجرا کنی 
لطفا هوای خودت را بیشتر داشته باش ، بهمن مفید یکی بود و یکی هم خواهد ماند 
دوست قدیمی تو 
جمشید پوراحمد

  • جمشید پوراحمد
۲۰
ارديبهشت

از یاد رفته ها

 

jamshid pourahmad


از روزیکه موسیقی تجاری شد و کامپیوتر حس دار 
بی وفایی و فراموشی  سنت و در آن سبقت میگیریم حتی از چراغ قرمز هم بدون پرداخت جریمه. رد میشویم و به آن افتخار میکنیم 
روزگاری تک سینمای کاپری متعلق به مرحوم میثاقیه  فقط اختصاص داشت به فیلمهای هنری و صد سینمای دیگر فیلمهای تجاری اکران ، امروز یعنی اردیبهشت سال ۹۹ هنوز نسل هنر و هنرمند منقرض نگردیده منجمله هنرمندان از یاد رفته که اکثر آنها پاک باخته و دلسوخته و بی نهایت ارزشمند و قابل احترام و غافل از این غفلت که در آینده برای تک  تکمان تبعات جبران ناپذیری به جا خواهد گذاشت 
 فردوس کاویانی ، اکبر رحمتی ، محمود بصیری ، رضا فیاضی ، فریماه فرجامی ،  آزیتا لاچینی ، گیتی معینی   غلامحسین لطفی و بسیاری دیگر را از یاد برده ایم و بی مهری و کم لطفی و کوتاهی حق و سهمشان از سالها هنرنمائیشان در عرصه تاتر و تلویزیون و سینما نیست 
پرونده زندگی منو شما روزی بسته و بایگانی خواهد گردید ،  بیائید نویسنده مجلس ترحیم یکدیگر نباشیم ، بیائید بعد از مرگ از یکدیگر تعریف و تمجید واهی نکنیم  ، هرچند در این مورد هم ضعیف و ناتوان هستیم ، باید تغییر کنیم و تا زنده هستیم خود نویسنده مجلس ترحیم خود باشیم و خوب و بد و زشت و زیبایمان را در بودمان واگذار به دیگران برای ارزیابی و نمره  آن و آرزو میکنم در این شرایط گناهان دنیا را ظالمانه و ناجوانمردانه به گردن یکدیگر نیندازیم 
بیائید عشق را ننویسیم ، عشق را زندگی کنیم و دوستی و محبت را طبخ و در سفره صفا پذیرایی نمائیم ۰ یک دانه بدون هیج صدا رشد میکند ، اما یک درخت با صدای مهیبی سقوط میکند ، بیائید از یاد بردن ها و پا روی انسانیت گذاشتن هایمان را داد نزنیم ، بیائید خالق بهترینها  و زیباترینها باشیم و معرفت را داد بزنیم ۰ اصولا
متنهای اینجانب شامل  مرحمت و دانش استاد مسعود داودی بازنگری میگردد و اکثر با تغییر چند جمله به متن شخصیت و ارزش تزریق می نمایند ، اشاره به این موضوع تعریف از استاد داودی نیست که اهل قلم و رسانه مطلع از دانش استاد ۰۰۰۰۰۰۰  بیائید یاد بگیریم از استادان زندگی هنر شایستگی و دانش مانده گاری را و دست در دست برای تظاهرات با شکوهی برای دلجویی از تمام فردوس کاویانی ها

  • جمشید پوراحمد
۲۹
فروردين

موج های ماندگار رادیو 

jamshid pourahmad
جمشید پوراحمد
پروسه زمان در کالبد تمامی پدیده ها چقدر ملموس و ماندنی است ، رادیو پدیده ای بدون ضعف ، رادیو با اهالی صاحب نام و هنرمندش ۰ 
 صدای جاودانه ایران و ایرانی ماند ۰ با رادیو بدون پرداخت هزینه و گرفتن ویزا به جهان سفر میکردیم ، رادیو دانشگاه غیر حضوری که هدفش ارائه فرهنگ و هنر غنی  ایران زمین برای شنوندگانش ۰ برنامه های رادیو کاملا تخصصی و ریشه دار و برنامه سازانش دارای دکتری آن برنامه ۰ رادیو در زمانی طرفداران بیشتری نسبت به سینما و تلویزیون داشت ۰ ژانرهای رادیو بر اساس موضوعات و تناسبات روز خلق و ساخته میگردید ، نام رادیو در شناسنامه هر شنونده ای چون اعضای خانواده ثبت بود ، با رادیو میتوانستیم هفته ها بدون نگرانی در قرنطینه بمانیم ، ما هیچ وقت نگران بلاهای غیر مترقبه نبودیم ، ولی نگران سوختن لامپ رادیو چرا !! یادش بخیر تهران میدان ارگ رادیو ایران ، ولی امروز باید شش دانگ حواسمان را جمع تا در ترافیک ساختمانهای اداری از رادیو رد نشویم ۰ گلهای رنگارنگ ، جانی دالر ، قصه شب ،  شادی امید ، خلوتگه راز ، مسابقه بیست سوالی و سلطان برنامه های رادیو صبح جمعه با شما ۰ عزیزاله حاتمی نویسنده برنامه صبحگاهی شادی امید مطالبش آنچنان تاثیر گذار و باور پذیر که سلامی بی جواب نمی ماند ۰ 
  با برنامه خلوتگه راز در شرایط نیاز به خلوت  نداشته خود سفر و پر از انرژی و آرامش بر می گشتیم ۰ گلهای رنگارنگ رنگ با ابر خوانندگان هنرمندش چون بنان ، بدیعی ، شهیدی ، مرضیه ، دلکش و دیگر اسطورهایس ، انتخاب نام گلهای رنگارنگ همانند نگین الماسی که با ظرافت و هنرمندانه روی انگشتری نقش بسته ، شنوندگان گلها همانند افسونگران به مهمانی زیبائی ها دعوت و گه گاهی انگیزه سفر به ماورا در وجودت پیدا می شد ۰ 
 آنروزها آلزایمر را کسی نمی شناخت ، ولی فراموشی را چرا ، در همسایگی ما پیرمرد مهربانی زندگی میکرد که خود روزی سه تار می نواخت ، اما دچار فراموشی و باعث نگرانی همسر و فرزندانش ، اما هرشب با شنیدن برنامه گلهای رنگارنگ پلانهای های دور و نزدیک زندگیس را به یاد می آورد و موجب شادی عزیزانش ، خوانندهای گلهای رادیو منحصر به فرد و برای دوستداران موسیقی اصیل ایرانی تافته جدا بافته ، خوانندگان گلها غالبا اصالت را به شهرت و پول نمی فروختند ، اما بودند مثل هوشمند عقیلی ، گلپا و ایرج که از گلها به ترانه خوانی و کاباره روی آوردند ، در میان این ستونهای قدر موسیقی ، خواننده ای درویش مسلک و بدون حاشیه با صدایی به قول امروزی ها ارگانیک  به جمع خوانندگان گلها پیوست ( حسن یزدانیان ) او طی سالها فعالیتش در رادیو حاضر به مصاحبه ، خواندن ترانه و رفتن به کاباره به هیچ قیمتی نگردید با اینکه عیالوار بود و زندگیش به سختی می گذشت ،  اما ذات پر محبت و مهمان نوازش در گردش روزگار برای یزدانیان اعتبار معنوی کسب نمود ۰
 حسن یزدانیان اکثرا با دوچرخه به رادیو رفت و آمد میکرد ، اما روزی در میدان ارگ منتظر اتوبوس دو طبقه که به منزلش در نازی آباد برود ، مینی بوسی با چهارده مسافر مازندرانی و همه اعضای یک خانواده جلوی پایش برای پرسیدن آدرس شاه عبدالعظیم ترمز و دو ساعت بعد مسافران مینی بوس با استقبالی گرم سر سفره حسن یزدانیان و همسرش احترام می نشینند و بعد از زیارت شاه عبدالعظیم در نشست شبانه و گفتن خاطره ها عموی گمشده حسن یزدانیان بعداز گذشت نزدیک نیم قرن پیدا می شود ( چهارده نفر مسافران مینی بوس خانواده عموی گمشده ! ) نمیدانم شما خواهید گفت تقدیر ، یا دست سرنوشت ولی من میگویم جواب معرفت ۰
عید نوروز سیزده سالگی
از اطاق بیرون آمدم و دیدم روی ایوان دور سفره صبحانه دو مهمان نا آشنا نشسته ، غریبه هایی که خیلی دور و خیلی نزدیک بودند ، اکبر مشکین بازیگر سینما ، تاتر ، رادیو و عزیزاله حاتمی نویسنده ، از دوستان و همکاران برادرم منوچهر پوراحمد که خود از بازیگران و تهیه کننده رادیو به شمار می آمد ، تعطیلات نوروز را مهمان خانواده در اصفهان بودند ۰
قصه شب رادیو قصه زندگی ما بود ، با تمام غمها و شادی هایش ، از قصه شب رسم گذشت و جوانمردی ، درس عشق و محبت را آموختیم ، هنرپیشه های رادیو در مواردی از بازیگران سینما مثل فردین ، ناصر ملک مطیعی ، بهروز وثوقی محبوبیت بیشتری داشتند ، بزرگانی چون رامین فرزاد ، مهدی علیمحمدی ، اکبر مشکین، صادق بهرامی ، مسعود تاج بخش ،  هوشنگ صارمی ، هوشنگ بهشتی ، نصرت اله محتشم ، ژاله محتشم ( علو ) سارنگ،  مورین ، شهلا ریاحی و ثریا قاسمی ۰ قصه شب هنوز در یاد و خاطر بسیاری از پدر و مادر بزرگ ها به جا مانده ۰
جانی دالر کارآگاهی که شنوندگان با شنیدن صدایش به گناه نکرده اقرار میکردند ، ساختار وجذابیت جانی دالر نفس گیر ، برنامه در حدی حرفه ای ساخته و اجرا ، که از رادیو تصویر هم می دیدیم ! ، رادیو میتوانست برای شنوندگان برنامه جانی دالر محدودیت سنی می گذاشت ۰ مسابقه بیست سوالی با اجرای تقی روحانی ، گرمی صدایش با آن لهجه غلیظ تهرانی از بلندگوی رادیو حس میکردی ، مسابقه بیست سوالی برنامه ای برای سرگرمی و سفیر دریافت اطلاعات عمومی ۰ سالهای بعد از انقلاب به اتفاق تقی ظهوری به دیدن تقی روحانی رفتیم و در همان دقایق اول اشگ از چشمانم جاری ، نه آنروز و نه امروز چهره معصوم تقی روحانی را نمی توانم فراموش کنم و نمیدانم به کدام حکم صادره و کدام جرم و گناه ؟! ولی کاملا با تصمیم و اراده شخصی ، عملی دور از شان آدمیت و نابخشودنی و با تفکر و اندیشه داعشی ، نیمی از زبان تقی روحانی را بریده و زیر ضربه های مشت و لگد علیلش کرده بودند ۰ صبح جمعه با شما یک پیک نیک دسته جمعی با امکانات خارق العاده کاملا رفاهی ، برنامه ایکه باید یک هفته به انتظارش می نشستیم و با شروعش از ته دل می خندیدم و با پایانش غمگین ۰ حسین مدنی ، پرویز خطیبی ، عزیزاله حاتمی ، نویسندگانی که ریشه در خاک فرهنگ و هنر داشتند و مطالبشان حرف دل مردم روزگارشان ، هنرپیشه های صبح جمعه شامل منوجهر نوذری ، علی تابش ، حمید قنبری ، عزت اله مقبلی ، بهمنیار ، محمد علی زرندی (شاباجی خانم ) که هرکدام در سیطره هنر ، دوبله ، سینما ، تاتر ، تلویزیون از چهره های شناخته شده و محبوب کشور بودند ، اما کاپیتان این کشتی پر مسافر برنامه صبح جمعه با شنوندگان نجومی آن شاهرخ نادری تهیه کننده ایکه هنوز جایش در رادیو خالی است و برایش آرزوی سلامتی دارم
اگر دوستان انقلابی عجله نمی کردند نسل این هنرمندان تکرار نشدنی رادیو منقرض نمی گردید ، زاویه شلیک تر و خشگ را باهم سوزاند ۰۰۰۰ صد افسوس ، اشتباهی جبران ناپذیر

  • جمشید پوراحمد